شنبه 13 / 12 / 1392
ن : behdad

اولین روز بارانی

اولین روز بارانی را به خاطر داری؟

 

 

 وبه شالاپ شلوپ های گل آلود عشق ورزیدیم

 

دومین روز بارانی چطور؟

 

پیش بینی اش را کرده بودی چتر آورده بودی و من غافلگیر شدم

 

 سعی می کردی من خیس نشوم

 

و شانه سمت چپ تو کاملا خیس بود

 

و سومین روز چطور؟

 

گفتی سرت درد می کند و حوصله نداری سرما بخوری

 

 چتر را کامل بالای سر خودت گرفتی

 

و شانه راست من کاملا خیس شد.

 

 وچند روز پیش را چطور؟

 

به خاطر داری؟

 

که با یک چتر اضافه آمدی و مجبور بودیم

 

 برای اینکه پین های چتر توی چش و چالمان نرود

 

دو قدم از هم دورتر راه برویم…

 

فردا دیگر برای قدم زدن نمی آیم تنها برو..





:: موضوعات مرتبط: عاشقانه، ،


شنبه 13 / 12 / 1392
ن : behdad

رنج جان کاهی است

گنج بودن و مجهول ماندن !

گنج بودن و در ویرانه ها فراموش ماندن!

رنج بزرگی است علم بودن و عالم نداشتن!

علم بودن عالم نیافتن!

زیبا بودن و نادیده ماندن!

فریاد بودن و نا شنیده ماندن!

نور بودن و روشن نکردن!

آتتش بودن و گرم نساختن!

عشق بودن و دلی نیافتن !

روح بودن و کالبدی نبودن!

چشمه بودن و تشنه ای نیافتن!

پیام بودن و پیامبر بودن و کسی نداشتن!

مثنوی بودن و خواننده ای ندیدن!


چنگ بودن و پنجه ی نوازنده ای نبودن....

 

چه بگویم ؟ خدا بودن و انسان نداشتن!

 

دکتر علی شریعتی



:: موضوعات مرتبط: عاشقانه، ،


یک شنبه 25 / 11 / 1392
ن : behdad

وقتی تو نیستی
نه هست‌های ما
چونان كه بایدند
نه باید ها...
مثل همیشه آخر حرفم
و حرف آخرم را
با بغض می‌خورم
عمری است
لبخند‌های لاغر خود را
در دل ذخیره می‌كنم:
باشد برای روز مبادا!
اما
در صفحه‌های تقویم
روزی به نام روز مبادا نیست
آن روز هر چه باشد
روزی شبیه دیروز
روزی شبیه فردا
روزی درست مثل همین روزهای ماست
اما كسی چه می‌داند؟
شاید
امروز نیز روز مبادا باشد!
وقتی تو نیستی
نه هست‌های ما
چونانكه بایدند
نه باید ها...
هر روز بی‌تو
 
روز مبادا است!




یک شنبه 25 / 11 / 1392
ن : behdad

وقتی همه چیز روبراه است که امیدواری معنا ندارد ،

امید زمانی ارزشمند است که همه چیز در بدترین شرایط است؛

پس

هیچ وقت نا امید نشو ،

بویژه در اوج تاریکی و تنهایی و تلخی ..



:: موضوعات مرتبط: عاشقانه، ،


پنج شنبه 24 / 11 / 1392
ن : behdad

سایه

زندگی آیا درون سایه هامان رنگ می گیرد؟
یا که ما خود سایه های سایه های خود هستیم؟



:: موضوعات مرتبط: عاشقانه، ،


جمعه 23 / 11 / 1392
ن : behdad

تنهایم نگذار

گـــــاهی نـــــه گریـــــه آرامت می کنــــد


و نـــــــــــه خنــــــــده


نــــــــه فریـــــــــاد آرامــت می کنــــــــد


 نـــــــه سکــــــــوت


آنجـــــاست کـــــه بـــا چشمانی خیس


رو بـــه آسمـــــان می کنی و می گویی


خدایــــــا 


تنهـــــا تــــو را دارم 

 تنهایم مگذار

 


 



:: موضوعات مرتبط: عاشقانه، ،


جمعه 23 / 11 / 1392
ن : behdad

نمیدونم اینو برای چی گذاشتم اینجا ولی ازش خوشم اومد شما چطور؟



:: موضوعات مرتبط: طنز، ،


چهار شنبه 21 / 11 / 1392
ن : behdad

دلم تنگ است

به دیدارم بیا هر شب، در این تنهایی ِ تنها و تاریک ِ خدا مانند
دلم تنگ است
بیا ای روشن، ای روشن‌تر از لبخند
شبم را روز کن در زیر سرپوش سیاهی‌ها
دلم تنگ است

بیا بنگر، چه غمگین و غریبانه

در این ایوان سرپوشیده، وین تالاب مالامال
دلی خوش کرده‌ام با این پرستوها و ماهی‌ها
و این نیلوفر آبی و این تالاب مهتابی
بیا ای همگناه ِ من درین برزخ

بهشتم نیز و هم دوزخ

به دیدارم بیا، ای همگناه، ای مهربان با من
که اینان زود می‌پوشند رو در خواب‌های بی گناهی‌ها
و من می‌مانم و بیداد بی خوابی
در این ایوان سرپوشیدهٔ متروک
شب افتاده ست و در تالاب ِ من دیری ست
که در خوابند آن نیلوفر آبی و ماهی‌ها، پرستوها
بیا امشب که بس تاریک و تن‌هایم

بیا ای روشنی، اما بپوشان روی

که می‌ترسم ترا خورشید پندارند
و می‌ترسم همه از خواب برخیزند
و می‌ترسم همه از خواب برخیزند
و می‌ترسم که چشم از خواب بردارند
نمی‌خواهم ببیند هیچ کس ما را
نمی‌خواهم بداند هیچ کس ما را
و نیلوفر که سر بر می‌کشد از آب

پرستوها که با پرواز و با آواز

 

و ماهی‌ها که با آن رقص غوغایی
نمی‌خواهم بفهمانند بیدارند
شب افتاده ست و من تنها و تاریکم
و در ایوان و در تالاب من دیری ست در خوابند
پرستوها و ماهی‌ها و آن نیلوفر آبی
بیا ای مهربان با من!
بیا ای یاد مهتابی!




:: موضوعات مرتبط: عاشقانه، ،


چهار شنبه 21 / 11 / 1392
ن : behdad

اندوه

نه چراغ چشم گرگي پير
نه نفسهاي غريب كارواني خسته و گمراه
مانده دشت بيكران خلوت و خاموش
زير باراني كه ساعتهاست مي بارد
در شب ديوانه ي غمگين
كه چو دشت او هم دل افسرده اي دارد
در شب ديوانه ي غمگين
مانده دشت بيكران در زير باران ، آهن ، ساعتهاست
همچنان مي بارد اين ابر سياه ساكت دلگير
نه صداي پاي اسب رهزني تنها
نه صفير باد ولگردي
نه چراغ چشم گرگي پير
لحظه ي ديدار نزديك است
باز من ديوانه ام، مستم
باز مي لرزد، دلم، دستم
باز گويي در جهان ديگري هستم
هاي! نخراشي به غفلت گ
ونه ام را، تيغ
هاي، نپريشي صفاي زلفكم را، دست
و آبرويم را نريزي، دل
اي نخورده مست
لحظه‌ي ديدار نزديك است



:: موضوعات مرتبط: عاشقانه، ،


دو شنبه 19 / 11 / 1392
ن : behdad

  آسفالت سیاه هم که باشی ، وقتی هر روز با نور خورشید نشست و برخاست کنی به سفیدی خواهی زد ... 

 از آسفالت سیاه تر که نداریم؛ همنشینی شن و سنگ سفید با قیر ، سیاه روزش کرد ، مراقب باش همنشین خوبی انتخاب کنی ...

گذشته هرچه که بوده گذشته، باید آینده را ساخت ...






دو شنبه 19 / 11 / 1392
ن : behdad

لبخندبزن

لبخند بزن؛

برآمدگی گونه هایت توان آن را دارد که امید رفته را بازگرداند،

تجربه ثابت کرده است که گاه قوسی کوچک ، میتواند معماری بنایی را نجات دهد ...

 



:: موضوعات مرتبط: عاشقانه، ،


دو شنبه 28 / 10 / 1392
ن : behdad

کاش میدیدم چیست!

کاش می دیدم چیست

آنچه از چشم تو تا عمق وجودم جاریست

آه وقتی که تو لبخند نگاهت را

                                   می تابانی

بال مژگان بلندت را

                       می خوابانی

آه وقتی که تو چشمانت

آن جام لبالب از جان دارو را

                       سوی این تشنه ی جان سوخته می گردانی

موج موسیقی عشق

                      از دلم می گذرد

روح گلرنگ شراب

                      در تنم می گردد

دست ویران گر شوق

پر پرم می کند، ای غنچه رنگین پر پر....

من، در آن لحظه كه چشم تو به من می نگرد

برگ خشكيده ايمان را

در پنجه باد ،

رقص شيطانی خواهش را،

 در آتش سبز !

نور پنهانی بخشش را، در چشمه مهر !

اهتزاز ابديت را می بينم !!

بيش از اين، سوی نگاهت، نتوانم نگريست !

اهتزاز ابديت را يارای تماشايم نيست !

كاش می گفتی چيست؟

آنچه از چشم تو تا عمق وجودم جاريست

 

فریدون مشیری




:: موضوعات مرتبط: عاشقانه، ،


دو شنبه 21 / 10 / 1392
ن : behdad

مشت می کوبم بر در

پنجه می سایم بر پنجره ها

من دچار خفقانم خفقان

من به تنگ آمده ام از همه چیز

بگذارید هواری بزنم

ای

با شما هستم

این درها را باز کنید

من به دنبال فضایی می گردم

لب بامی

سر کوهی

دل صحرایی

که در آنجا نفسی تازه کنم

آه

می خواهم فریاد بلندی بکشم

که صدایم به شما هم برسد

من به فریاد همانند کسی

که نیازی به تنفس داد

مشت می کوبد بر در

پنجه می ساید بر پنجره ها

محتاجم

من هم آوازم را سر خواهم داد

چاره درد مرا باید این داد کند

از شما خفته ی چند

 

 

چه کسی می آید با من فریاد کند ؟

فریدون مشیری




دو شنبه 21 / 10 / 1392
ن : behdad

میگویندکلنگ واژه ی شاعرانه ای نیست ولی اگر تو آن سوی دیوار باشی چطور؟؟؟؟




جمعه 11 / 10 / 1392
ن : behdad

یه روز چینیه می ره بالای کوه میگه:
هین تا ساو لاو تشین
از کوه صدا میاد:
خدا ورت داره خیلی سخت بود یه بار دیگه تکرار کن ! :lol:



:: موضوعات مرتبط: طنز، ،


جمعه 11 / 10 / 1392
ن : behdad

یادم باشه حتماً وقتی خواستم ازدواج کنم
یکی از شرایط این باشه که همیشه کنترل تلوزیون دست من باشه ! :D




جمعه 11 / 10 / 1392
ن : behdad

آخرش نفهمیدم مترادف کلمه مدیون دقیقا چیه ؟
مشغولزومبه ؛ مشغلزمه ؛ مشقولظمبه ؛ مشغلضمه ؛ مشقول ظمه ؛
مشقور زمده ؛ مش غول زبده ؛ مشغول زنده ؛ مش غول زنده …
اگه راستشو بدونی و نگی مش غول ضمبه ای :|




دو شنبه 7 / 10 / 1392
ن : behdad

 
When I was 15
.
.
.
انکار نکن ، میدونم"وِن آی واز پونزده" خوندیش



:: موضوعات مرتبط: طنز، ،


دو شنبه 7 / 10 / 1392
ن : behdad

از آن روزی که سربازی به پا شد

ستم بر ما نشد بر دخـــتران شد
بسوزد آن که سر بازی به پا کرد

تمام دخـــتران را چشم به راه کرد



:: موضوعات مرتبط: طنز، ،


دو شنبه 7 / 10 / 1392
ن : behdad

این منم دادا ( a )
اینم شومایی ( A )
گرفتی مطلبو ؟
دادا منظورم اینه که کوچیکتیم



:: موضوعات مرتبط: طنز، ،



تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان behdadveb و آدرس behdadveb.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.